محرمانه

هیچ ندارم دل خوش با این تکاپوی بهار

صحبت از دیر و دراز آمده است اما من

 

در اتاق ملاقات با او

ابتدا با مترجم در به گفتار زدم

صحبتی که فرا رفت ازاین چاه غریب

روزگاریست که جار رسوایی من در همه بازار زند

حس تنهایی من در بلد توست که تبعیدی مقبول شده

این سکوت است که از فریادش بشکست چینی نازک تنهایی من

کاش ای شعر تواند نفسی بر شیشه چشمانت بزند

نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,ساعت 8:14 توسط فواد|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->
Design By : Pars Skin